۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

سرخوشی های محال

هر چقدر هم که دماغ‌تون گرفته باشه، باز خوشی از دماغ‌تون در میاد!

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

مملکت امام زمانی

الان یک هفته است که هر روز میرم دانشگاه و هیچ مدیری یا مسئولی توی دانشگاه نیست. حتی توی اسکیل کوچک هم مملکت توسط امام زمان اداره میشه.

دیگه شورش رو در آوردن

ای خدا! بی‌خیال مملکت، اینم کهکشانه که ما داریم داریم؟

۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

زندانها را به دانشگاه تبدیل کنید.

در جایی که جنده هایش می روند دانشگاه ، خب مسلم است که آدم حسابی ها را ببرند زندان وبهشان تجاوز هم بکنند.

۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

ریدن به سبک ایرانی

دستگیره‌ی سیفون را می‌کشم. سیفون ایرانی است، محصول ملی. دسته‌ی سیفون کنده می‌شود و می‌ماند توی دستم. یک تپه پی‌پی مانده وسط سنگ توالت ایرانی (ملی؟) یک نفر هر ده ثانیه یک بار در می‌زند و می‌گوید “زودباش”. بی‌خیال گجت مشترک سنت و مدرنیسم می‌شوم دسته را توی سطل آشغال می‌اندازم و تپه را با آفتابه بدرقه میکنم. روی آفتابه نوشته made in IRAN

علائم

دیروز همین جوری افتادم تو جوب فکر کنم معتاد شدم.

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

شب جمعه

شب ها ی جمعه را گرامی بدارید تا یادمان باشد که همه‌ی ما، محصول همین غروب‌های شب‌جمعه هستیم دیگر!!

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

تحریف

این روزها خیلی ها مفسر دین و از این جور چیزها شده اند تکانشان هم دهی به اندازه پلنگ صورتی هم نمی فهمند و دم از اسلام ی می زنند که خودشان عکس آن عمل می کنند. بررسی کنید می بینید که فرق اسلامی که این روزها به خوردمان می دهند با اسلام ی که در زمان پیامبر قصد عرضه کردن داشتند تفاوت هایی هست از اوباما تا محمود. مثلا چرا واقعا اسلام حقیقی می گوید : نانت را خودت بخور حرفت را هم خودت بزن و فقط من برای اینم که تو به این حق برسی در حالی که اسلام دروغین می گوید : تو نانت را بیاور به ما بده و ما قسمتی از آن را جلوی تو می اندازیم و تو حرف بزن ولی آن حرفی را که ما می گوییم این اسلام مثال کامل جامعه ماست. تفاوت اسلام واقعی را مثلا با دموکراسی ببینید دموکراسی می گوید : رفیق حرفت را خودت بزن نانت را من میخورم یا فاشیسم می گوید : رفیق نانت را من میخورم حرفت را هم من میزنم و تو فقط برای من کف بزن راستی یک سوال کسانی خودشان در جریان اتفاقات 13 آبان بودند وقتی خالی بندی های و طنزهای خبری صدا و سیما را می شنود کجای بدنشان یک جوری می شود؟؟

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

آبونمان

متاسفانه دوست دختر هم ندارم که قبض موبایلم فقط آبونمان نیاد!

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

آسفالت

تقاضایی که از شهرداری دارم اینست که لطفا خیابان ها را هم مثل دهان ما صاف کند

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

انتظار

چه بیهوده است انتظار "روحیه کار گروهی"از نسلی که جسمش به خود ار ضایی خو کرده ...
.
.(سیب زمینی خورها)

۱۳۸۸ آبان ۲, شنبه

ارزش زن

ارزش زن به قیافه واندام و اخلاق و رنگ چشم و قد و بینی و دهان و لب و..... اوست

بهترین دختران

همانا بهترین دختران از منظر ما کسانی هستند که فقط به ما پا بدهند.

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

ماه غسل

هر کسی که دوست داره می تونه با من بیاد بریم ماه عسل... . . . . . .البته اصلش ماه غسل حالا نمی دونم این وسط چه کسی اون نقطه اش رو برداشته و اسمشو گذاشته عسل شایدم اونقدررر ... خوش می گذره که مثل عسل شیرین می شه ولی چه بخواهیم نخواهیم ماه غسل حالا کی دوست داره با من بیاد بریم ماه غسل...

آگهی استخدام (2)

یه خبر برای کسانی که دنبال کارند یک شرکت بسیار معتبر مهندسی!، نیاز فوری به یک دختر خانم زیبا، خوش تیپ، خوش اندام و زیبا صرفا جهت همکاری دارد !

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

ملتی دیگر...

در خيابان استالين، دولت اعلامه اي پخش کرد
.
که درآن نوشته شده بود،
.ملت؛اعتماد دولت را از دست داده است
.اعتمادي که تنها با کار دو برابر مي تواند دوباره کسب گردد.
. ... بجاي اين آيا؛ساده تر نمي بود که دولت
.ملت را منحل و بجاي آن
.ملتي ديگر را انتخاب مي کرد ؟

۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

الفنون و دوستان

دولت الفنون هفت تا شبکه 24 ساعته تمام وقت دارد که از صبح علی الطلوع تا صبح علی الطلوع بعدی مدح دولت و لعن مخالفان را می کنند، حداقل دویست تا روزنامه و مجله هم دارد که یا مثل بز اخفش ساکت اند و گاهی سر تکان می دهند و در اکثر مواقع مثل سگ هار پاچه مردم را می گیرند، چهار تا و نصفی روزنامه نگار هم در کشور مانده اند که یا در زندان اند، یا ممنوع الحرکت اند، یا با وثیقه نفس می کشند. اینترنت هم که فتیله اش مثل چراغ پادگان دست سپاه است، ایکی ثانیه همه چیز را از بیخ قطع می کنند، اوچ ثانیه بعد یادشان می افتد که خودشان هم لازم دارند، ادامه اش می دهند. کلیه رسانه های دیگر هم که دست وزارت ارشاد است، آدم اگر بخواهد آگهی ختم یکی از پدرهای الفنون را چاپ کند، باید از هفتاد تا مدیرکل اجازه نشر بگیرد. حالا همه اینها را نگفتم چون مرض دارم، چون می خواهم بگویم که اصولا رسانه ای در داخل کشور وجود ندارد که حق انتقاد از دولت را داشته باشد. حالا این وسط دکتر دن کیشوت با آن الاغ اش و آن نیزه اش و آن سردار سانچز کلهر معاونش، افتادند به جان آسیای بادی که وجود ندارد. الفنون گفت: ” رسانه ها ابزار براندازی شده اند.” مرد حسابی! این چطور ابزاری است که تو هزار تا داری و فایده ندارد، ولی طرف مقابل هیچ ندارد و دودمانت را به باد داده است؟ هی بیخودی نیزه اش را می گیرد طرف زمین و آسمان. رسانه مان کجا بود؟ این احمدی نژاد یک چیز مهمی را هنوز نفهمیده، خودش به خودش دروغ می گوید و خودش باور می کند. فکر می کند واقعا 24 میلیون رای آورده و حالا هرچه در خیابان می گردد می بیند هیچی نیست. چطور تلویزیون برای تو ابزار مبارزه و براندازی نیست، برای ما ابزار است؟ اگر یک هزارم پولی که در صدا و سیما برای حفظ نظام خرج می شود پول دست جنبش سبز بود، و ما می توانستیم از این ملت پول بگیریم، یک براندازی نشان الفنون می دادیم که هفت تا کودتا از بغلش دربیاید. چطور شما این همه پول به شاعر و بازیگر می دهید، ولی نمی توانید هیچ غلطی بکنید، ما باید از نان شب مان بزنیم و تا نصف شب بیدار بمانیم که بتوانیم چهار کلمه حرف بزنیم؟ مشکل یک جای دیگر است. همانجایی است که رضا خاتمی هفته گذشته گفت که ” مردم نیستند که دنبال ما می آیند، ما هستیم که دنبال مردم می رویم.” مشکل مردم هستند. همان هایی که تا یک سال قبل به آنها می گفتیم ” اکثریت خاموش”، کسانی که نه امیدی به تغییر اوضاع داشتند، نه ایمانی به حکومت و دولت و اصلاح طلبان یا هر جریان سیاسی و فکری دیگر. همانها که حرص مان می دادند و شهامت جنگیدن و مبارزه نداشتند و انگیزه هم نداشتند، اما حالا هستند و اینقدر جدی هستند که هیچ کس نمی تواند نادیده شان بگیرد، هیچ کسی نمی تواند در مقابل موج سبز مقاومت کند یا علیه آن موضع بگیرد یا با آن درگیر شود، غول از شیشه آزاد شده و آرزوی همه روشنفکران ایرانی تمام این سالها به نتیجه رسیده است.

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

من قدغن تو قدغن

آبی دریا قدغن / شوق تماشا قدغن / عشق دو ماهی قدغن / با هم تنها غدقن / برای عشق تازه اجازه بی اجازه / پچ پچ و نجوا قدغن / رقص سایه ها قدغن / کشف بوسه ی بی هوا / به وقت رویا قدغن /برای خواب تازه اجازه بی اجازه / در این غربت خانگی / بگو هرچی باید بگی / غزل بگو به سادگی / بگو زنده باد زندگی / برای شعر تازه اجازه بی اجازه/ گلایه کردن قدغن / عطر خوش زن قدغن / تو غدقن من قدغن / برای روز تازه /اجازه بی اجازه

یوزارسیف کسی نیست جز احمدی نژاد

الکي نمي گويم به جان خودم. دلايل کافي براي حرفم دارم: 1. يوزارسيف، چهره يي داشت كه آدم وقتي مي ديد، خود را زخمي مي كرد 2. زماني در دهشان گوسفند مي چراند و ناگهان به مقامات بالا رسيد 3. بعد از فرعون، بالاترين مقام را در كشور داشت 4. فرعون همه جوره پشتش بود و حمايتش مي كرد 5. طرحهاي اقتصادي اش بستگي به اين داشت كه ديشب فرعون چه خوابي ديده است 6. روحانيون باهاش خوب نبودند 7. همه از او انتقاد مي كردند و سياه نمايي مي كردند 8. بالاي سرش هاله ي نور داشت 9. آينده را پيشگويي مي كرد 10. كساني را كه بايست در زندان باشند، آزاد كرده بود و پست و مقام هم داده بود... باز هم بگويم؟ فقط يك حلقه ي مقفوده اين وسط هست و آن اين كه زليخا اين وسط كجاست؟ هنوز دارم بهش فكر مي كنم

یار رو در ده راهش ندادند سراغ کدخدا رو گرفت

خیلی حرف که برید یک جایی که نه راه بدهند برید نه جا بدهند بمونید نه به حرفتون گوش کنند و وقتی حرف می زنید همه بلند شن برن و کلی هم مخالف از سراسر دنیا بریزن که حال شما رو بگیرن ولی باز شما حرف خودتون بزنید.

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

نیویورک با طعم ا.ن

الفنون دارد بقچه اش را می بندد و نان و پنیر و گردویش را می گذارد پر شالش که یواش یواش بطرف نیویورک راه بیفتد، فعلا که هتل ندارد، ولی من فکر کنم یک راهی برای اقامتش در نیویورک بتواند پیدا کند، مثلا می تواند از همان سرخ پوست هایی که قرار است دولت آمریکا را در دست بگیرند، چادر قرض کند و لباس سرخپوستی هم بپوشد برای دفاع از آنها و روزهای نیویورکی را با آنها بگذراند. اوو مورالس هم می تواند مترجمش شود، یعنی احمدی نژاد به فارسی حرف بزند، بعد یک نفر به انگلیسی ترجمه کند، بعد یک نفر مترجم انگلیسی به اسپانیایی حرف های مترجم دوم را ترجمه کند، بعد یک نفر از اسپانیایی به سرخپوستی ترجمه کند، پنج تا جمله بگویند زمان سفر تمام شده و کلی خوش می گذرد. البته ایرانیان مقیم نیویورک هم می توانند به او کمک کنند و در کنار فراهم کردن املت گوجه فرنگی و تخم مرغ گندیده می توانند در ترجمه و جمع و جور کردن مموتی کارها برایش بکنند
چند روزی اینترنتم قطع بود هر چقدر هم سعی کردم نتوانستم وبلاگ را بروز کنم .به هر حال صبح جمعه که می خواستم به راهپیمایی بروم مادرم مخالفت می کرد ولی به هر طریقی شده رفتم و کمی به رنگ سبز همه دوستانم اضافه کردم با اینکه دولت تلاش و تبلیغ بسیاری برای این روز کرده بود ولی باز رنگ سبز جلوه ی خاصی داشت و بین جمعیت خودنمایی می کرد در ضمن گمان مبرید که با این راهپیمایی همه چیز تمام شده بلکه راه ادامه دارد و باید تا آخر کنار هم باشیم تا هدفی را که از ابتدا در نظر گرفتیم به حقیقت نزدیک تر کنیم. پس همیشه آماده باش باشید برای روزی که بالاخره آزادی را در آغوش بگیریم

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی

بیخودی نیست که این سردار فیروزآبادی که یکی از نظامیانی است که رژیم مورد نظر رهبری را حفظ می کند، اندازه تانک چیفتن شده است. من فکر می کنم این آدم از بس به حرف های رهبری عمل کرده خودبخود، تمام بدنش از رهبری اطاعت می کند. آقای خامنه ای گفت: " سیاست نظام جذب حداکثری و دفع حداقلی است." همین است دیگر! آدم وقتی جذب حداکثری داشته باشد و دفع حداقلی می شود اندازه فیل. البته فکر می کنم احمدی نژاد حرف های آقا را گوش نمی کند و دفع حداکثری دارد. ممکن هم هست که مثل آمارهای انتخاباتی مشکل و اختلاف بر سر معنی حداکثر و حداقل باشد. دولت اعلام کرد: از این پس حداکثر شامل صفر تا بیست درصد و حداقل شامل شصت تا صد درصد است

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

ای خس و خاشاک یارو تنش می خاره

حالا هی ما هیچ چیز نمی گوئیم، طرف کری می خواند. انگار یادش رفته که وقتی سبزها آمدند توی نمازجمعه و توی خیابان، مموتی و برادران داشتند پوشک عوض می کردند. عزیز من! پسر جان! نابغه! آدمی که پایش لخت است، از روی آتش نمی پرد. برای چی زیر آتش را زیاد می کنی، خودت می سوزی. شاه هم که نیستی بروی مصر و پاناما. چاوز هم روز مبادا ممکن است ماچت کند، ولی اقامت کاراکاس به تو نمی دهد. این جوری حرف نزن، یک بار گفتی خس و خاشاک، یک هفته توفان شده بود که فرمانده سپاه گفته بود که کلمه بحران برایش کوچک بود و رهبری گفته بود آبروی ما در جهان رفت. یکی دو ماه در چاهک را گل بگیر، به نفع خودت است. احمدی نژاد دیروز گفت: " عده ای فریب خوردند و به خیابان آمدند و سروصدا کردند." من که نظر خاصی ندارم، ولی اگر کسی خواست بزند توی دهانش از طرف من هم بزند

۱۳۸۸ شهریور ۲۰, جمعه

بوی آزادی

دو هفته آینده لحاظات سرنوشت سازی برای همه ماست ایرانیان مقیم آمریکا، کانادا و حتی اروپا، باید جلوی حضور رئیس دولت کودتا که قصد دارد با حضور در نیویورک برای خود مشروعیت کسب کند، بگیرند. اعتراض گسترده ما در نیویورک بی تردید فضای تبلیغاتی دولت کودتا را در صحنه جهانی از بین می برد و نمی گذارد تا کودتاگران از روی جسدهای مردم ایران عبور کنند و بر صندلی قدرت تکیه بزنند. دو هفته آینده روزهای مهمی برای جنبش سبز است. ما در این دو هفته باید فضای داخل و خارج از ایران را برای دولت کودتا ناامن و برای مردم امن کنیم. اطمینان داشته باشیم که تنها معادله تعیین کننده برای سرنوشت ایران حضور مردم در زندگی سیاسی کشور است

خوابگاه و تانک

اعلام وضعیت قرمز! این دفعه فکر کنم می خواهند با تانک و خمپاره و ب 52 و بمب ناپالم به کوی دانشگاه حمله کنند. همه خوابگاه ها را ترک کنند و به پناهگاه هم نروند، چون آنجا هم شناسایی شده، سریعا بروید به کوهستان. چون به نظر می رسد که وزیر جدید علوم مقاصد بدی دارد. کامران دانشجو، وزیر علوم گفت: " وظیفه داریم سطح سیاسی دانشجویان را رشد دهیم." دانشجویان اعلام کردند، دست شما درد نکند، بگذارید بچه های سطح قبلی از زندان آزاد بشوند، بعدا بالا ببرید

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

ترس مادر مرگ...

همانطور که می دانید مراسم شب قدر در مرقد امام خمینی به سخنرانی آقای خاتمی لغو شد همین طوری پیش برویم، تا یکی دو روز دیگر مراسم روز قدس لغو می شود، بعدا سبزها تصمیم می گیرند به هر نماز جمعه ای که برگزار می شود بروند، بتدریج نماز جمعه هم از بیخ لغو می شود، بعدا نماز جماعت لغو می شود، بعدا سبزها اگر بروند به حج و بخواهند در آنجا تظاهرات به نفع جنبش سبز کنند، حج را بکلی ممنوع می کنند. بامزه است، حکومت مثل چی از ملت می ترسد، و این یعنی پیروزی بزرگ سبزها. با این اوصاف فکر می کنید اگر آقای خامنه ای همین حالا مرحوم شود و بنا باشد خبرگان یکی از روحانیون مثل هاشمی یا صانعی یا جوادی آملی را رهبر کنند، اولین کاری که این دولت می کند، چیست؟ من که فکر می کنم اول ولایت فقیه را لغو می کنند و بعد شورای نگهبان مجلس خبرگان را منحل می کند. فکر می کنم خدا در کل بهانه است

۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

باز جو

.همانا بازجوها کسانی هستند که میدانند شما می خواستید چکار کنید، حتی اگر شما نمی خواستید آن کار را بکنید .

سینما سینماست

دیروز سینما بودم از فیلم که چیزی نفهمیدم ولی این مطلب رو فهمیدم که :
.
.
ملت ما از فرهنگ سینما فقط از فضای تاریکش استفاده می‌کنن

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

ما خواهیم ماند

این کاخ که می بینی گاه از تو و گاه از من
جاوید نمی ماند، خواه از تو و خواه از من
کبکی به هزاری گفت پیوسته بهاری نیست
این خنده و افغان چیست، گل از تو گیاه از من
با خویش در افتادیم تا ملک ز کف دادیم
از جنگ کسان شادیم، داد از تو و آه از من

رای بی اعتمادی

همانا رای اعتماد مجلس به بعضی از وزیران مخصوصا وزیر اطلاعات را تسلیت و رای عدم اعتماد به علی آیادی و آجرلو را تهنیت و شاد باش می گوییم...

کویر وحشت و کوچه باغهای نیشابور

محمدرضا شفیعی کدکنی هم از ایران رفت. او که برای روندگان نوشته بود: " سفرت به خیر اماچو
از این کویر وحشت بسلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را"
.
. خبرش نوشته شد که شاعر بزرگ خراسانی، محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر کوچه باغهای نشابور، برای همیشه از ایران مهاجرت کرد. سفرش بخیر. شفیعی کدکنی جزو همان حلقه شاعران خراسان بود که در دوران جوانی لباس روحانیت به تن داشت و سالها بود که لباس را ترک کرده بود

۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

این بار روز قدس مال ماست به هیچکس هم نمی دهیم

به نظرم باید یواش یواش خودمان را برای کارهای خوب خوب آماده کنیم. روز قدس که مال بابای حزب اللهی ها نیست، پیشنهاد اولش را آیت الله منتظری داده و از همان سال هم مردم بخاطر آقای منتظری می رفتند به خیابان تا از فلسطین حمایت کنند. حالا، هم آقای منتظری نظرش تغییر کرده و هم مردم. اصولا هم روز قدس روز مهمی است. چون مردم باید از ملتی که کشته می شود و اسیر می شود و در سرزمین خودش حق ندارد حرف بزند و از کشورش بیرون رانده می شود، حمایت کنند، دقیقا مثل مردم ایران. یک زمانی فلسطینی ها زیر فشار اسرائیل بودند، حالا مردم ایران زیر فشار حکومت ایران هستند. فرقش این است که هنوز مردم را از خانه های شان بیرون نکردند که با توپ و تانک خانه مردم را بگیرند و خودشان بشوند عملا صاحبخانه. ظاهرا آن را گذاشته اند برای مرحله بعد، ما هم برای حمایت از مردم ایران، روز قدس را در ایران و تمام جهان برگزار باید بکنیم. شعار اصلی هم همین که: " نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران!" ضمنا تا هنوز تکذیب نشده، خودتان را برای مراسم شب قدر آقای خاتمی آماده کنید که صدای مان باید به گوش همه برسد.

تحلیلگر رسانه

_ بابا این مردم درست بشو نیستن بخدا. همین چند روز پیش بود نمی دونم رادیو بود یا تلویزیون یکی از این مسئولین بود نمی دونم کدومشون، یه حرفی زد که البته الان درست یادم نیست، ولی بگو آخه این چه حرف ضایعیه که تو می زنی؟! هیچی حالیشون نیست بخدا
.
.
.
در ضمن سبزهای عزیز از الان خودتون رو برای راهپیمایی روز قدس آماده کنید

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

نخبگان در روز قدس

یک مدتی اسم خاتمی شده بود جریان دوم خرداد، هرکسی می خواست هر فحشی بدهد، به جریان دوم خرداد می داد. اسم مستعار آقای منتظری هم شده بود " ساده لوحان"، هر وقت به کسی می گفتی تو آدم ساده لوحی هستی، فورا می خواست فتوا بدهد. اسم مستعار کروبی هم شده است، جریان تندرو، وقتی می گویند پسر جریان تندرو به دادگاه رفت، همه متوجه حسین آقا می شوند. حالا اسم مستعار هاشمی رفسنجانی شده " نخبگان" آقا که گفته بود " نخبگان مراقب باشند سقوط نکنند." یک هفته بعد هم جنتی گفته بود " نخبگان مواظب خودشان باشند." امروز آیت الله حائری شیرازی که سالی یک بار موقع تعطیل شدن کارخانه آدامس بادکنکی حرف می زند، گفت: " نخبگان رمضان را دریابند." حالا به هر کسی می گوئیم نخبه، فورا فهرست دارائی های خودش را منتشر می کند. ضمنا نماز جمعه روز قدس به امامت نخبگان برگزار می شود.

نقاط قوت

آیت الله خامنه ای فرمودند: " بنده فقط از نقاط قوت دولت حمایت می کنم."
.
البته ما و آگاهان هرچه فکر کردیم متوجه نقاط قوت دولت نشدیم ، البته به باتوم و نوشابه ها فکر کردیم، ولی این فکررا هم کردیم که شاید واقعا نقطه قوت دیگری هم باشد و ما خبرنداریم .....!

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

خر تو خری

یکی از موارد برجسته در کابینه جدید ا.ن متخصص بودن وزرای آن است، البته هر کسی دقیقا در کاری متخصص است که به وزارتخانه دیگری مربوط است، مثلا :وزیر خارجه در دانشگاه علوم اجتماعی خوانده است، در عوض وزیر کار که باید متخصص علوم اجتماعی باشد، مهندس عمران است، وزیر ارشاد فرمانده سابق نظامی است، وزیر دفاع هم مهندس الکترونیک است، وزیر ارتباطات هم که باید متخصص الکترونیک باشد، متخصص ساخت موشک است. وزیر نفت که باید مهندس نفت باشد، متخصص صنایع است، در عوض وزیر صنایع متخصص شهرسازی است، وزیر تعاون که باید اقتصاد خوانده باشد مدیریت خوانده است، و وزیر کشور که باید مدیریت خوانده باشد، مهندس مکانیک است. وزیر بازرگانی هم متخصص صنایع است و برای اینکه تلافی دربیاید وزیر اطلاعات مسوول سابق اوقاف و امور خیریه بوده است. وزیر دادگستری هم که از همان اول تکلیف مردم را روشن می کند و معلوم می شود چه دادگستری می خواهد بکند، او قبلا زندانبان بوده است. البته چند وزیر واقعا متخصص رشته خودشان هستند، مثل وزیرآموزش و پرورش و وزیر بهداشت و وزیر راه که احتمالا به همین دلیل رای نمی آورند.

۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

عدالت خانه

به نظر شما اون کشورهایی که دادگاه و زندان ندارند و نظام هم ندارند چه جوری مردم رو احمق فرض می کنن و دادگاه نمایشی نشونشون میدن.... یا اگه دادگاه ندارن مردم شون به چی می خندن.... . . . . . . . . . . . ! لینک :این جا را هم بخوانید

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

جایگاه ابدی

خدایا من که بهشت نمی روم حداقل ما رو بفرست جهنم حوری ها رو که از دست دادیم لا اقل بازیگران هالیودی رو از دست ندیم.

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

ندانستن بهتر است از دانستن است

آن کس که بداند ونداند که بداند
.باید که به دانایی خود فاتحه خواند
.آن کس که نداند وبداند که نداند
.بر میز ریاست همه عمر بماند
.آن کس که نداند ونداند که نداند
.آخر خرک خویش به وزارتخانه بر ساند

استراحتگاه

_ الو سلام. کجایی؟ خونه یی؟یا اداره ؟ . . . . _ اداره ام . . _ آخ ببخشید. مزاحم استراحتت شدم، برو بخواب هر وقت رسیدی خونه زنگ می زنم .خداحافظ!

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

همکاری

_وای خدا رو شکر، بالاخره یه کار پیدا کردم اونم تو یه شرکت خیلی معتبر مهندسی .
.
_راستی به نظر تو اینا کارشون چیه؟
.
_ هیچی عزیزم،احتمالا اینا دختر می گیرن، زن تحویل اجتماع میدن!

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

شهر در امن و امان است آسوده بخوابید!

شبها که ما بیداریم. . . . . . . . . . آقا پلیسه می خوابه.! یا بهتر است بگوییم: . . شبها که ما بیداریم. . . آقا پلیس چند ساعت قبل از ما هفت تا خواب زده.

۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

اسپرم سازی و سیب شناسی از منظر جمهوری آن هم از نوع اسلامی

به تازگی خبرهایی مبنی بر واردات سیب از آمریکا به گوش می رسد آن هم به کشوری که خود یکی از بزرگترین تولیدکنندگان سیب در جهان است .این وسط عده ای از مسئولان هم مشغول تایید و تکذیب این خبر هستند . حالا ما برایتان شرح می دهیم که چرا سیب اونقدر مهم شده است که عده ای دارند خودشان را جر می دهند تا وارداتش را انکار کنند.
.
تاریخچه سیاه پدیده شوم ی بنام سیب آن هم از نوع آمریکایی آن و نقش مرموزی که این پدیده در سرنوشت جوامع بشری ایفا نموده است به همین آسانی ها نیست و به همان اولین روز خلقت باز می گردد.زمانی که حوا و آدم نتوانستند جلوی شکم خود را نگه دارند و فریب یک سیب را خوردند حال بماند آن سیب کجایی بود ولی تحقیقات نشان میدهد یک رگه ی آن سیب به آمریکا بر می گردد . که باعث و بانی بدبخت شدن میلیارها آدم را تا کنون فراهم آورده است در واقع همین پدیده شوم بود که باعث رانده شدن آدم از بهشت و آغاز همه دردسرهای بعدی گردید اما این یکی از این کارهای این میوه ی خود فروخته بود
کمی بعد در قرن شانزدهم یک یهودی صهیونیسم و اغشالگر به نام اسحاق نیوتون که علاوه بر این انگلیسی هم بود و در پوشش فیزیکدان به فعالیت های مشکوک می پرداخت به شکل مرموزی در اثر افتادن یک سیب که درخت آن احتمالا توسط عوامل سیا و موصاد به شکل ماهرانه ای مقابل خانه او کاشته شده بود تئوری جاذبه عمومی را مطرح کرد که سرآغاز علوم جدید بود. علومی که انقلاب صنعتی و اختراعات منحطی همچون موتور بخار، وسایل برقی، کامپیوتر، اینترنت، فیس بوک و توییتر را به دنبال داشت.
نقش مرموز سیب در انحراف و انحطاط جوامع بشری همواره دلسوزان و مسئولین کشور را بر آن داشته است تا در مورد واردات سیب حساس بوده و حتی با وجود اعلام خودکفایی در تولید گندم از آمریکا گندم وارد کنند و سطل سطل اسپرم بخرند تا سودجویان آمریکایی سرگرم شده و به فکر صادرات سیب نیوفتند. واضح است که واردات گندم و اسپرم توسط ایران با همین دیدگاه استقلال طلبانه صورت گرفته است.
با تشکرات از مصطفی محمودیان (طنز نویس)

۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه

نوستالژیک

دچار خستگی شدم از هجو گفتن از طنزهایی که جز عده ای نفر برای دیگران نا خوانده می ماند البته همین خوانندگان نیز برای من ارزشمندند .از نوشتن هایی که فقط نوشته می شوند و در بایگانی ذهن من می مانند و هر گز منتشر نمی شوند اصلا منتشر بشوند هم تاثیر ی ندارد عده ای می خوانند و اگر طنزی داشت می خندند و می گذرند و فراموش می کنند زندگی ام هم این طور است زندگی در جامعه ای که انگار دست ها و پاهایت را بسته اند و می گویند برو به کجا ؟ هر جا به جز نزدیک خط قرمز ها... .در همه جای دنیا وقتی کسی موفق می شود همه به او نزدیک می شوند و با او شریک می شوند و به او کمک می کنند اما در ایران وقتی کسی موفق می شود همه از او فاصله می گیرند و رابطه شان را با او قطع می کنند و جلوی کارش را می گیند. متاسفانه ما در جامعه و شرایطی زندگی میکنیم که همیشه کسانی که بالا می روند مردم پایین دست از آنها دور می شوند به جای اینکه یاد بگیرند شیوه ی بالا رفتن را مردمی که حال را فراموش می کنند و به آینده مبهم می اندیشند .مردمی که به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمیمیرند و به گونه ای میمیرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند مردمی که نمی دانند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخم های عمیقی در قلب آنان که دوستشان داریم ایجاد شود.اما سالها طول می کشد تا آن زخم ها خوب شود مردمی که نمی دانند دو نفر همزمان می توانند با هم به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند. در همه جای دنیا آدم اول جرمش معلوم می شود بعد زندانی ولی در ایران آدم اول زندانی می شود بعد جرمش معلوم می شود. زندگی در جامعه ای که نه تنها حکومت که خود جامعه نیز بندی در خود دارد . در ظاهر قضیه این وسط جنبشی هست به اسم روشن فکری و دانشجویی و دگر اندیشی و در واقع همه ی ما در توهم هستیم توهمی هرچند پنهان من نمی خواهم ادعای روشن فکر کنم نمی خواهم دگر اندیش باشم نمی خواهم سیاسی معترض باشم می خواهم یک فرد کاملا عادی باشم که با کسی کاری ندارنم و کسی هم با من کاری ندارد نمی خواهم فکرم اشتباهات و حماقت های کسانی باشد که خود در تامین و هدایت زندگی خود دچار خللند چه برسد به هدایت جامعه می خواهم خودم باشم و خدایم و نیازهایم می خواهم زندگی کنم آینده و گذشته را فراموش کنم و در حال زندگی کنم من می خواهم ارتباطم را خودم انتخاب کنم نه اینکه به هر رابطه ای تن دهم از زشتی خسته شدم می خواهم زیبایی ببینم من آرامش و آزادی می خواهم.
برای همه ی اینها چاره ای ندارم جز رفتن رفتن از توهم و رسیدن به واقعیت

۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

می دهیم تغییر در کابینه

هست پست و مقام،خواب و خیال
اندر این روزگار قحط رجال
این مدیران که صاحب پستند
به تو پست معاونت ندهند
نرسد هر کسی به حد نصاب
دارد این پست ها حساب کتاب
باید البته بود بایسته
وانگهی کاردان و شایسته
با مدیر آشنا، به ضرس یقین
اهل یک فرقه ای، مضاف بر این
مدتی پیشتر، گرفته ژتون
نام فامیلی اش دهان پر کن
نیست در انتخاب آدم پاک
ابدا مدرک و سواد، ملاک
بعد سالی که پایه اش شد سفت
می شود دکترا براش گرفت
شصت تا دستیار خواهد داشت
به تخصص چه کار خواهد داشت
پست های کلیدی مرسوم
هست مخصوص عده ای معلوم
بعضا این پست ها که مرغوب است
می شود جابه جا و دست به دست
لیکن این پست ها، به شکل عجیب
نرسد مطلقا به غیر و غریب
مثل ما را فرا نمی خوانند
چون ز ما بهتران فراوانند
آن که رم زین رسوم نغز کند باید اصلا فرار مغز کند!

۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

بایدها و نبایدها بعد از انتخابات.

اول – حواستان باشد که راي‌تان را کجا مي‌اندازيد، تا بعدا نپرسيد راي من کو؟ راي من کو؟ من رایم رو می خوام.
دوم – براي اينکه قاطي اراذل و اوباشو خس و خاشاک و برادران و خواهران اغتشاشگر خود فروخته نشويد بعد از انتخابات، مثل بچه آدم به خانه برويد و تا چهار سال ديگر که انتخابات بعدي برگزار مي‌شود از خانه خارج نشويد. نه مثل الان که سی سال از خانه خارج نشده بودید حالا هم که شدید مثل اینکه قصد خانه رفتن ندارید.به زبان خوش هر چهار سال يک‌بار از خانه خارج شويد بس است
سوم – بعد از راي دادن، از برخورد با هر گونه جسم سخت در کوچه و خيابان جلوگيري کنيد.
چهارم – بعد از راي دادن خوشحال باشيد چون شما تنها خس و خاشاک دنيا هستيد که حق راي دارد. و همین قدر که به شما اجازه داده شده آن رای سوری را داخل صاندوخ بیاندازید در اقصی نقاط بدنتان باید عروسی برقرار شود.و خوشحالی دروکنید.
پنجم – چون بعضي‌ها براي پيدا کردن راي‌شان در طول روز راهپيمايي مي‌کنند و شب‌ها بايد استراحت کنند لطفا شما براي پيدا کردن راي‌تان شب‌ها بوق نزنيد. شب موقع کارهی دیگری است اینجا زن و بچه هست والا می گفتم....
ششم – براي راهپيمايي مسالمت‌آميز، پوشيدن جليقه ضدگلوله، ماسک هوا، پماد سوختگي، نفربر و چيزهاي ديگر الزامي مي‌باشد.
هفتم – براي راهپيمايي مسالمت‌آميز، حمل سلاح سرد مثل چاقو، قمه و چماق، يا سلاح گرم مانند کلت کمري و کلاشينکف، و همچنين همراه داشتن نارنجک دستي، و يا سوار شدن بر تانک توصيه نمي‌شود.
هشتم – بعد از راي دادن اگر هنوز دستگير نشده‌ايد خودتان را به کلانتري محل معرفي کنيد.
نهم – بعد از راي دادن براي جلوگيري از تشويش اذهان عمومي، با کسي حرف نزنيد، در وبلاگ يا روزنامه و جاي ديگري ننويسيد که راي داده‌ايد، اگر هم نوشتيد ننويسيد به کي راي داده‌ايد، از کسي هم شکايت نکنيد. توصيه مي‌شود راي‌تان را به امان خدا سپرده، سريعا از محل راي‌گيري دور شويد. والا شما را گرفته و ول نکرده و در یک جایتان یک چیز فرو می کنند فکر بد نکن آستین رو گفتم بی تربیت !!!
دهم – بعد از راي دادن و به نشانه اعتراض، در پارکينگ‌تان را بشکنيد و با چوب و چماق به اتومبيل‌هاي داخل پارکينگ آسيب بزنيد.
يازدهم – بعد از راي دادن، خودتان مثل آدم، براي تسري مراحل اداري هم که شده، مستندات همکاري‌تان را با عوامل صهيونيسم و عوامل بيگانه، در اختيار دوستان و مراجع ذي‌صلاح قرار دهيد.
دوازدهم : کلا همینه که هست باز اگر تنتان می خوارد با ما در تماس باشد .وقتی نتیجه رای گیری از اول معلوم است چه معنی دارد شما به دنبال یک تیکه کاغذ این اغتشاشات را بکنید. حالا دور هم هستیم داریم زندگی گل و بلبی را تجربه می کنیم . شما نمی خواهید بگذارید زندگی بیشتر خوش بگزرید. اين 12 فرمان را انجام دهيد تا سالم به خانه برسيد. با تشکر از یکی از روزنامه های اصلاح طلب ،خودم و سایر دوستان ...

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

کرونولوژی زندانی سیاسی

یکی از استادانمان می گفت :ما ایرانیان کسانی هستیم که به تارخ 2500 ساله پیش خود افتخار می کنیم در حالی که طی 500 سال اخیر چیز دهان پر کنی برای پز دادن نداریم. کمی فکر می کنم می بینم .... آری مثلا همین 80 سال گذشته را ببینید.
1310تا 1320: کسانی که می خواستند نظام حکومتی و قانون اساسی را تغییر دهند.
1320تا 1330: کسانی که می خواستند دولت و مجلس را در اختیار بگیرند.
1330تا 1340: کسانی که می خواستند دولت را وادار به اجرای قانون کنند.
1340تا 1350: کسانی که می خواستند درباره تغییر حکومت فکر کنند.
1350 تا 1360: کسانی که می خواستند انقلاب کنند، انقلاب کردند و توسط آن خورده شدند.
1360تا 1370: کسانی که می خواستند با زور انقلابی را که خودشان ساخته بودند، نابود کنند، اما انقلاب همه آنها را زندانی و نابود کرد.
1370تا 1380:کسانی که در مورد حکومت مقاله می نوشتند.
1380 تا 1390: کسانی که لباس سبز می پوشیدند یا از خیابان رد می شدند.
این فقط گوشه ای از سیاست بود حالا باقی ماجرا را تکانش ندهید گندش در می آید

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

اعترافات مخملی

می گویند در تاریخ صدر اسلام یکی از خلفا از مردمان پرسید: اگر من از راه راست منحرف شدم چه می کنید؟ یکی از اصحاب گفت: با همین شمشیر راست ات می کنیم. احتمالا این روزها باید محمود را هم راست کرد.
حضرت علی :روز عدالت بر ظالم سخت تر است از روز ظلم بر مظلوم
باز هم حضرت علی می فرمایند احمق ترین مردم کسی است که که عیب های مردم را بنگرد و بد شمرد سپس آنها را برای خود بپسندد محمود نماد کامل چنین کسی است کسی که عیب ها مردم را می گوید و خود را از آنها مبرا می داند در حالی که به آنها عمل می کند
البته از نظر من این روزها احمق ترین مردم کسی است که اعترافات به زور گرفته شده از ابطحی و عطریانفر را باور کند .
کاریکاتور : نیک آهنگ کوثر
راستی فردا ساعت 6 تا 8 ونک -ولیعصر تجمع میکنیم... چهارشنبه جلوی مجلس... اخبار بیشتر رو از ناخنک
بخونید

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

داستان های شیرین اوباما

بیش از چهل روز است است که تلویزیون ایران را ندید ام بیش تر اخبار را هم از اینترنت می دریافتم دوروز پیش خبری را در سایت بی بی سی دیدم . به این مضمون که یک پلیس سفیدپوست راه بر مردی میان‌سال و سیاه‌پوست می‌بندد و از او که دم درخانه‌اش بوده می‌پرسد:«این‌جا چه می‌کنی؟» گفتگوی پلیس و پرفسور دانشگاه سرانجام به رسانه‌ها می‌رسد چرا که پلیس حرف مرد میان‌سال را قبول نمی‌کند و اورا به زندان می‌برد. غوغایی می‌شود که بیا و ببین. و بعد«اوباما» نظرمی‌دهد که «پلیس کار احمقانه‌ای کرده است.» این کلمه، کلمه «احمقانه» آشوب دیگری به پا می‌کند پلیس‌ها اعتراض می‌کنند و سرانجام پرزیدنت«اوباما» که مردمش او را برای تغییرانتخاب کرده‌اند چاره کار را در این می‌بیند که هم پلیس و هم پرفسور دانشگاه را برای صرف یک لیوان آبجو خنک به حیاط‌خلوت کاخ دعوت کند. حالا با خنده خبرنگاران از این کار زیرکانه رئیس‌جمهور زیرک خود حرف می‌زنند. و تمام روز دوربین‌ها روی یک میزسفید و چهار صندلی که برای آقای رئیس‌جمهور، معاونش، پلیس و نیز پرفسور دانشگاه است زوم می‌شود.
«اوباما» به خبرنگاران می‌گوید:«ما آدم‌های کاملی نیستیم و اشتباه می‌کنیم. ما دور هم امروز جمع می‌شویم که حرف بزنیم وبحث کنیم اگر حرف نزینم و آرام درکنار یک دیگرننشینیم چه نشانه‌ای از ما به عنوان انسان می‌ماند؟ و باز به کلمه‌ای که خودش گفته اشاره می‌کند کلمه احمقانه... نگاه «اوباما» پراز شادی و شیطنت بود و من فکرمی‌کردم بسا کارها که با مهربانی درست می‌شود اگر قلبی انسانی در دل کسانی باشد که هیئت آدمی دارند. نتیجه گیری از نوع چه ربطی داره :به ملتی که جهان را با اعتراض خود انگشت به‌ دهان گذاشته است اعتراض نکن. شما هم برای خودتان نیجه گیری کنید

۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

وقتی محمود عاشق مشائی می شود

به دنبال مطرح شدن معاونت اولی رحیم اسفندیار مشائی یار غار و گل بی خار دولت نهم که میراث دولت نهم را خورده و قرار است یک لیوان آب هم رویش بخورد ، و معلوم شده که یک روابط غیرافلاطونی و شاید هم افلاطونی بین آن رئیس کودتا و این میراث خوار استعمار وجود دارد،البته دستشان خوانده شد محمود مجبور شد به رئیس دفتر شدن معشوقه اش رضایت دهد. یکی از آقایان رابطه بین این دو نفر را به رابطه شمس و مولوی تشبیه کرد. ما هم یکی از اشعار مولوی را تغییرات دادیم، خدا از سر تقصیرات ما بگذرد. یـار مـرا، غار مـرا، یاور بیکار مـرا یار تویی، غار تویی، خواجه!(1) نگهدار مرا آخ تـویی، اوخ تـویی، سارق صاندوخ(2) تویی صاحب هر بوق توئی، محرم اسـرار مرا هاله منم، واله منم، رئیس هشت ساله منم صاحب میراث تویی، افسر و سردار مرا بهره تویی، سود تـویی، دولت محمود تویی رابط استاد تویی، وصل به دیدار مرا ناز تویی، باز تویی، صاحب هر گاز(3) تویی صاحب باتوم منم، چاقوی(4) بسیار مرا یاور کودتا توئی، رهروی مقتدا تویی زور بزن زور بزن، سخت بکن کار(5) مرا قطره تویی، پماد تویی، قرص تویی، ضماد تویی جام بده، زهـر بده، بیش مـیـازار مرا هم قر و اطوار توئی، هم سبب کار تویی رقص کنی رقص کنان، قر بده این بار مرا بابای داماد منم، نوچه استاد منم باد منم، بید منم، هیچ (6)مپندار مرا هسته هر بسته منم، در چو توئی دسته منم دسته به دست گیر و برو، بیش بمفشار مرا حجرهء بازار منم، منشاء آزار منم برجی و پاساژ توئی، راه دِه ای یـار مـــرا باد تویی، رایحه ای، روح توئی چون گل خرزهره تویی، خدمت بسیار مرا دوغ منم ماست تویی، طرح هولوکاست تویی دوست شدی با تل آویو، این همه اسرار مرا روز تویی، سوز تویی، قوز بالا قوز تویی آب منم، کوزه منم، آب ده این یار مرا دانـه تـویی، دام تـویی، گوهر دردانه تویی پخـتـه تـویی، خـام تویی، سوخته مگـذار مرا یک تـن اگـر کـم شودی، توی دلــم غم شودی(7) فعلا وایستا تو کنار، بازی و بازار مرا ماه تویی، چاه تویی، آه تویی، کاه تویی هر چیز با آه تویی، ول بکن این بار مرا زیر نویس ها: 1-حسابی خواجه نگهدار مرا: آقا مواظب باش من رئیس جمهور بشم، بعدا از خجالت تون در می آم. 2-صاندوخ: (جمع- صنادیخ)، نوعی تلفظ خودمانی صندوق های گمشده آرای مردم که چهار مورد آن در یک کتابخانه در شیراز، تعدادی در ستاد نیروی دریایی، و تعدادی در زیر زمین موزه هنرهای معاصر کشف شده است. 3-صاحب هر گاز: در اینجا صاحب گاز دو معنی دارد، یکی محسنی اژه ای است که صاحب گاز اول شناخته شده و دوم هر کس که گاز اشک آور داشته و به مخالفان دولت بزند. 4-چاقو: یک چیز دراز که با آن کودتا می کنند، ولی پس از تشریح جسد، معلوم می شود گلوله خورده است. 5-سخت بکن کار مرا: منظور این است که موقعیت مرا سخت و محکم کن و صبر کن بعدا تو را بیاورم. 6-هیچ مپندار مرا: شاعر دچار واقع گرایی مفرط شده است. 7-توی دلم غم شودی: یعنی ناراحت می شوم و می روم کاراکاس یا جمکران یا هر جایی که عکسم را بگیرند.

۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

دکتر شریعتی می گوید : اگر تنهاترین تنها شوم بازهم خدا هست حالا خدمت تمام کسانی که به دلیل سرویس بد و افشای اطلاعات کاربران بلاگرهای ایرانی آمده اند اینجا بگویم همه ی ما تازه شروع کردیم و شاید کمی تنها باشیم و این تازه آغاز کار است باید در راه رسیدن به اهداف تلاش کرد شاید این اوایل زیاد اینجا باب میلتان نباشد می دانم خیلیها هستند که ننخواستند بیایند شاید هم نتوانستند بیایند خیلی ها نتوانستند به خاطر یک آزادی و اعتراض پا روی یک چیز ناچیز بگذارند خیلیها ماندند تا ثابت کنند هنوز آماده نیستند هنوز نمی دانند آزادی چیست هنوز می ترسند هنوز هدفی ندارند و فقط در حال گذرندان زمان می باشند و خیلیها هنوز .... ولی به همه ی کسانی که آمدند اینجا بگویم ما همه با هم هستیم وامیدوارم در این راهی که انتخاب کردیم هیچ کدام همدیگر را تنهاه نگذاریم .ما هستیم و خواهیم بود تا بنای ظلم را بر کنیم .ما آمدیم تا اعتراض صلح آمیز خود را علیه کسانی که سی سال پیش وعده ساختن بهشت بر روی زمین را می‌دادند، و اینک زمین خدا را به جهنم برای ایرانیان تبدیل کرده‌اند بیان کنیم ما هستیم و خواهیم بود و در این راه از خداوند متعال که زمین را برای بندگان صالحش نگه داشته می خواهیم ما را هم جزو بندگان صالحش گرداند و کمک کند تا تاریخی دیگر در باب مبارزه علیه ظلم نگاشته شود
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم،
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
چو گلدان خالی لب پنجره،
پر از خاطرات ترک خورده‌ایم
اگر داغ دل بود ما دیده‌ایم،
اگر خون دل بود ما خورده‌ایم
اگر دل دلیل است آورده‌ایم،
اگر داغ شرط است ما برده‌ایم
اگر دشنه‌ی دشمنان گردنیم،
اگر خنجر دوستان گرده‌ایم
گواهی بخواهید اینک گواه،
همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر،
از این دست عمری به سر برده‌ایم

۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

یاداداشتهایی با بوی سیب تازه

بسم الله یا خدا
این وبلاگ از شنبه شروع به کار می کند