این کاخ که می بینی گاه از تو و گاه از من
جاوید نمی ماند، خواه از تو و خواه از من
کبکی به هزاری گفت پیوسته بهاری نیست
این خنده و افغان چیست، گل از تو گیاه از من
با خویش در افتادیم تا ملک ز کف دادیم
از جنگ کسان شادیم، داد از تو و آه از من
من باکره ام از نوع پسر البته افکارتان را درباره نام وبلاگ محدود نکنید من می توان درباره خیلی چیزها باکره باشم.اینجا محدود نیست پس شما هم نباشید
۱ نظر:
عجب که بالاخره یک جا یک شعر با وزن و قافیه درست خوندم !
ارسال یک نظر